کتاب با تو اغاز میشود

برای اینکه خودتونو از آسیبهای موروثی رها کنین، با گذشته‌ی خودتون و خونواده‌تون آشتی کنین. هر مشکلی وقتی شناسایی بشه، حلش خیلی آسون میشه. شناساییِ آسیبها اولین قدم برای غلبه بر اونهاست. به کارگیریِ یه زبانِ تصویری و شفاهی که باعث بشه با خودتون ارتباط برقرار کنین بخشِ مهمِ فرآیندِ درمانه. زمانی که بفهمین ترومایی که یکی از بستگانتون دیده، سدِ راهِ شما شده، میتونین برای شکستنِ این چرخه تلاش کنین و خودتون و نسلتون رو از چنبره‌ی این تروما رها کنین. برای این کار، باید تمریناتِ نوشتاری انجام بدین، تصویرسازی کنین، تمریناتِ تنفسی داشته باشین، زبانِ شخصیِ خودتونو پیدا کنین و از جملاتِ شفابخش استفاده کنین. جملاتِ شفابخش بهتون کمک میکنن تا به دردِ خودتون و دردِ همه‌ی کسایی که از اون ترومای اولیه رنج میبردن اذعان کنین. جملات خیلی قدرتمندند. اگه شما یه جمله‌ی منفی مثلِ «من ناتوانم» رو مدام با خودتون تکرار کنین، کم کم باورش میکنین. ولی جملاتِ شفابخش، برعکس، احساساتِ مثبتو به شما القا میکنن. مثلاً میتونین بگین: «به جای اینکه بخوام دوباره زندگیِ تو رو تجربه کنم، قول میدم که زندگیِ خودمو در پیش بگیرم.». یا: «اینا احساساتِ من نیستن، من اونا رو از خونواده‌م به ارث برده‌م.» ضمناً میتونید سراغِ اعمالِ شفابخش هم برین. مثلاً به یادِ اون عضوی از خونواده‌تون که ازش قطعِ رابطه کردین، شمع روشن کنین. اَعمالِ آیینی میتونه کمک کنه تا با اون شخص نوعی ارتباطِ امن و عاطفی برقرار کنین و این خودش قدمِ بزرگی به سمتِ بخشش و پذیرشه. جملاتِ شفابخش میتونن کاری کنن تا رابطه‌تون با پدرومادرتون هم خوب بشه. این رابطه نقشِ کلیدی توی فرایندِ شفابخشیِ شما ایفا میکنه، به خصوص اگه ترومای شما ریشه در دورانِ کودکی‌تون داشته باشه. به این جمله‌ی شفابخش دقت کنین: «من محبتِ شما رو همونطور که نثارم میکنین می‌پذیرم، نه اونجوری که خودم انتظار دارم.» جمله‌های این مدلی خیلی مفیدن، حتی اگه پدر و مادرتون در قید حیات نباشن. این جمله به شما اجازه میده تا کمبودهای پدرومادرتونو بپذیرین و ببخشین. کنار اومدن با رنجی که میبرین، ارتباط برقرار کردن با اون رنج با استفاده از زبانِ مناسب، و پذیرشِ رنجهای دیگران هم بخشهای مهمِ دیگه‌ای از التیامِ یک رابطه‌ست.

صفحه قبل صفحه بعد