تروماهای شدید میتونن به رفتارها و احساساتِ منفی منجر بشن، حتی اگه این جراحت مالِ شما نباشه. خیلی از آدما با مشکلاتِ عاطفی دستوپنجه نرم میکنن. یه عده ترسای بیاساس دارن، بعضیا عادتهای مخرب دارن و بعضیام احساس میکنن تو یه رابطهی ناسالم گیر افتادن. اگه شما هم تا حالا با اینجور مشکلات مواجه شدین، احتمالاً خودتونو به عنوانِ منشأِ این بحران سرزنش کردین. در حالی که اغلبِ رفتارهای ناسالم ریشه در زخمی دارن که شما مستقیم یا غیرمستقیم توی خونوادهتون برداشتین. حوادثِ روحخراشی مثلِ جدا شدن از مادر توی بچگی یا رفتارهای خشونتبار، میتونن عمیقاً روی انسان تأثیر بذارن. این اتفاقات نه تنها باعثِ استرس و ترس میشن، بلکه میتونن رفتارِ شخص رو هم تغییر بدن. نکتهی مهم اینجاست که وقتی یه نفر نتونه علایمِ این تروماها رو برطرف کنه، ممکنه درصددِ سرکوبِ اونا بربیاد و این سرکوب، باعثِ شکلگیریِ الگوهای رفتاریِ ناسالم میشه. بدتر اینکه این قبیل افراد آثارِ تروما و جراحتهاشونو حتی به نسلِ بعدشون هم منتقل میکنن. خلاصه اینکه ممکنه شما توی زندگیتون علایمِ ترومایی رو تحمل کنین که خودتون اون تروما تجربه نکردین. چه بسا دائماً احساساتی رو تجربه کنین یا رفتارهایی رو بروز بدین که هیچ منشأِ مشخصی توی زندگیِ خودتون ندارن. نمونهش یکی از بیمارهای نویسندهی این کتابه که از مردن وحشتِ عجیبی داشت. اون به شدت از فضاهای بسته واهمه داشت و همهش میترسید مبادا از موقعیتهای مرگبار نتونه جونِ سالم به در ببره. این خانوم احساسشو اینجوری توصیف میکرد: «نمیتونم نفس بکشم، نمیتونم بیرون بیام. دارم میمیرم.» این بیمار توی زندگیِ خودش به هیچ ترومایی مبتلا نشده بود، بلکه در واقع داشت به تجربهی اقوامِ مادریش واکنش نشون میداد که اونطور که بعدها متوجه شد، توی جنگِ جهانیِ دوم، توی اتاقهای گاز کشته شدن. تروماهای شدیدی مثلِ این میتونن اونقدر قدرتمند باشن که آثارِ اونها دامنِ کسایی که ابداً تجربهش نکردنو هم بگیره. اما چنین چیزی چطور ممکنه؟
صفحه قبل